فیلم: نشست پانزدهم شب یزد|برنامه ریزی آمایشی سرزمین| دکترزیاری |خرداد1398
...
به نام خدا
عرض سلام دارم خدمت حضار محترم، حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج آقا صدوقی، جناب دکتر طالبی، استاندار محترم، مدیران کل، کارشناسان محترم، مردم غیور یزد، خواهران و برادران محترم.
من در این جلسه دو بحث را همزمان پیش خواهم برد. اول اینکه آمایش سرزمین چه چیزی است، مبانی آن چیست، محورهایش چیست؟ و دوم کار تحقیقاتی خوبی که در مورد یزد انجام دادم که خدمت شما ارائه خواهم کرد. من حدودا نیمی از عمرم را در یزد بودم؛ تا سال 85 عضو هیات علمی دانشگاه یزد بودم، افتخار همکاری با دانشگاه یزد را داشتم، مسئولیتهای مختلف، هیات ممیز، نماینده دانشگاه یزد در هیات ممیز جنوب شرق کشور و عضو هیات ممیزه دانشگاه یزد، مسئولیت مختلف؛ دیگر سعادت نداشتیم و در سال 85 منتقل شدیم به دانشگاه تهران. تقریبا من از سال 58 آمدم یزد دانشجو شدم، همین جا لیسانس و بعد رفتم فوق لیسانس و دکترا و بعد از دکترا تخصصهای مختلف که افتخار خدمت در یزد را داشتم. این است که با وجب به وجب و پهنه سرزمین یزد آشنا هستم، تحقیقات مختلف زیادی در یزد کردیم، طرح جامع اشتغال یزد را من برای اولین بار در کشور در یزد سال 77 تهیه کردم. کاری که امروز خدمتتان ارائه میدهم، اگر حوصله داشته باشید حدود یک ساعت و نیم یا شاید بیشتر است. برنامهریزی آمایش سرزمین؛ چیست؟ مبانی آن چیست؟ محورهایش چیست؟ الگوهایش چیست؟ دنیا کجا هست؟ دنیا چکار کرده؟ بعد یک تحقیقی در سال 96 روی استان یزد انجام دادیم که خوشبختانه مقالهاش چاپ شده، من پیدا کردم. همه اینها عشق و علاقه هم به یزد بوده و هم به جاهای دیگر و هم به مملکتمان. من یک بررسی اجمالی کردم با اصول و مبانی، تکنیکها، مدلها، الگوهای آمایش؛ آن هم اشاراتی میکنم که نواقص زیادی دارد. برای بهبود کار، اینکه هر چقدر بتوانیم از طرحها ایده دهیم و نظر دهیم، در عین حال طرح برای آینده بهبود پیدا خواهد کرد.
آمایش یعنی مهیاکردن، آراستن، زینت دادن، همه چیز متعادل، همه چیز در سطح، همه چیز استقرار دارد بهطور متعادل، ولی در فرهنگنامههای مختلف خودمان هم تعریفهای زیادی از آن شده. آلمانیها اولین کشورهایی بودند که آمدند روی آمایش کار کردند؛ دهه 1930. سه سطح را کار کردند؛ سطح ملی و سطح منطقهای و سطح محلی. وقتی من عرض میکنم سطح منطقهای، یعنی استان. ما منطقه را معادل با استان میگیریم. حالا ما 31 استان داریم، 31 منطقه. سطح محلی، یعنی شهر و روستا، همین. آلمانها سه سطح، همین طرحهای جامع، آنها میگویند مستر پلن. همین طرحهای هادی، همین طرحهای منطقهای، طرحهای ملی را میگویند آمایش. آمایش یعنی سازماندهی مناسب، تعادل ایجاد کردن، نابرابری را از بین بردن.در کجا؟ پهنه سرزمین. فرانسویها دهه 40 همزمان با جنگ و بعد از جنگ. میدانید که 1939 جنگ جهانی شد و تقریبا 1944 تمام شد. یک جغرافیدان به نام فرانسوا گراویه[1] یک مطالعهای روی فرانسه انجام داد، کتابی را منتشر کرد به نام «پاریس و بیابانهای آن»؛ طی یک اخطار اعلام کرد، گفت: در فرانسه مرکزگرایی در حال شکل گرفتن است، همه چیز آمده پولاریزه[2] شده و همه چیز آمده در پاریس؛ حالا آن زمان شاید پاریس هنوز کلانشهر نبود. کلانشهر به جایی میگوییم که از یک میلیون بیشتر جمعیت داشته باشد. و همه جا حاشیه خالی شده، فرانسه خالی شده و اخطار کرد که این دوقطبی ایجاد میکند.دو قطب فقر و سطح بالا. دولت فرانسه فوری این را گرفت و برنامهریزی کرد، طرح داد. یک سازمانی را به وجود آورد به نام دَتَر، یعنی مجموعه اقدامهای منطقهای. این دَتَر دو سطح را مورد بررسی قرار میداد؛ یکی سطح ملی (نشنال)، یکی سطح منطقهای (ریجنال)، ولی دیگر زیر منطقه، شهر و روستا در دل منطقه مورد بررسی قرار میگرفت. خوب هم کار کردند. هیچ مرکزی در شهرستان نداشتیم در طرح یا مجموعه اقدامهای منطقهای. یک اتاق فکر بود، یک مرکز سیاستگذاری بود؛ مثل سازمان برنامه خودمان تقریبا. و یک دورههای بعد به وزارتخانه تبدیل شد، بعد به وزارت محیط زیست و اینها و واقعا فرانسه متعادل شد. الان پاریس بیش از 5/2-2 میلیون جمعیت ندارد؛ خود پاریس را عرض میکنم.
سال 53 برای اولین بار سازمان برنامه دعوت کرد از فرانسویها که بیایید برای ما طرح آمایش تهیه کنید. سال 53 قراردادی با شرکت ستیران بستند، شرکت ستیران آمد سال 54 تا 56 در 12 جلد طرح آمایش سرزمین ایران را تهیه کردند. الحق در طرحهای قبل از انقلاب بهترین طرح است. هرچند من نقدش کردم؛ برای زمان خودش خیلی خوب بود. راه و رسم، متدولوژی، اصول و مبانی ایران که بعد ادامه دادند، منشعب و متاثر از همین فرانسه است. ما به آلمانها کاری نداشتیم، آمایش سرزمین ما فرانسه بود. آمایش یعنی مکانیابی جمعیت و فعالیت. اینکه مکانیابی کنیم فعالیتها را، جمعیت به دنبالش. کجا؟ پهنه سرزمین، استان. وجب به وجب استان هیچ خلأیی، هیچ گپی، هیچ نابرابری و هیچ عدم تعادلی، کل پهنه سرزمین. آمایش در خلأ اتفاق نمیافتد، این است که ما یک کار جامعهشناسی میکنیم، یک کار اقصادی میکنیم، یک کار مثلا آیتی انجام میدهیم، ولی آمایش روی پهنه سرزمین، یعنی عدالت جغرافیایی. یک جغرافیا، یک استان، یک کشور. عدالت بین شمال، جنوب، مغرب، مشرق، مرکز و تمام پهنه. این یعنی آمایش. بنابراین آمایش روی عدالت جغرافیایی که داخلش عدالت اجتماعی است، عدالت اقتصادی است، بهرهوری است، سازمان فضایی است. تعریفهای زیادی شده و در عین حال خود ستیران هم تعریف کرده، دیگران هم تعریف کردند. یکی، دو تا تعریف را میخوانم. فرایند بهرهوری عقلایی از جمیع امکانات. با توجه به مزیت نسبی؛ حالا جایی که مزیت ندارد، آن یک بحث است. مزیتهای نسبی باید وجود داشته باشد. رابطه بین انسان و فعالیت در فضا. فضا یعنی زمین به اضافه زمان. ما یک مکان داریم، یک زمان. طول و عرض و ارتفاع میشود مکان. حالا اگر زمان و تایم را بدهیم، در طول زمان چطوری است، این میشود فضا. فضا یعنی چی؟ یعنی این یزد ما یک محیطی است یزد، یک کالبدی است، یکسری فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، کالبدی، زیرساختی داخلش، میشود فضا. فضا آن آسمان نیست، فضا یعنی روابط بین انسان، محیط و فعالیت که این همان آمایش است. آمایش سرزمین رابطه انسان و محیط. انسان و محیط و فضا و فعالیت را بررسی میکند در پهنه سرزمین. جامعهنگر است، کلنگر است، دوراندیش است، برخوردار از مقتضات. عدالت جغرافیایی؛ من خیلی ساده کنم. چرا آمایش؟ برای اینکه آمایش را ما باید اول در سطح ملی داشته باشیم که بشود یک سند بالاسری برای طرحهای منطقهای، بعد بیاییم در منطقه. متاسفانه ما در بعد از انقلاب سند آمایش ملی را نداریم. فقط من سال 74 آمدم بعد از دکترا دانشگاه یزد، سازمان برنامه فرستاد دنبالمان، بنده رفتم مسئول آمایش کشور، آنجا آمایش ملی را تهیه کردیم. آخرهای دوره آقای خاتمی بود و اوایل دوره آقای رفسنجانی را تحویل دادیم، ولی آن هم تصویب نشد و خاک میخورد در عین حال و تصویب نشد. ما در کشورمان الان سند ملی آمایش را نداریم، یعنی طرح ملی آمایش؛ فقط آمدیم طرح استانی را تهیه کردیم در حقیقت، که یزد را شما همینطوری که اشاراتی خواهم کرد.
لزوما آمایش به خاطر دستیابی به اهداف توسعه. سیمای توسعهیافتگی آینده در پهنه، نه در هوا؛ فقط روی زمین، عدالت ایجاد کردن. الان من یزد آمدم، نشان میدهم یزد رتبه اول را دارد، بهاباد شما رتبه آخر را دارد. رنکینگی کردیم، اینها را نشان میدهم که چرا در یزد عدم تعادل است، چرا در 70 درصد یزد گسست وجود دارد، به لحاظ توسعه ضعیف است پهنه سرزمینش؟ اینها را عرض خواهم کرد. پس آمایش، جاهایی که مرکزگرایی است، مرکزگرایی را میشکند و تعادل در کل شمال، جنوب، مشرق، مغرب و کل پهنه ایجاد میکند. همه قابلیتها را در نظر بگیرید، همه جغرافیا، همه مردم، شهر، روستا، عشایر، اقوام دیروز را مطالعه میکنید، امروز را مطالعه کنید از برای فردا. چه فردایی است؟ در یک افق 20 ساله حداقل. پس باید با آیندهپژوهی همراه باشیم. سند است. آمایش سرزمین بدون آینده پژوهی اصلا معنا ندارد، باید ایجاد شود.
چند تا اصول آمایش را خدمتتان عرض میکنم. وحدت و یکپارچگی سرزمین. حالا استان یزد را میگوییم استان یزد. عدالت اجتماعی و تعادلهای منطقه ای. بهاباد به همان قسمت، بافق به همان قسمت که ابرقو هم به همان قسمت، یزد هم به همان قسمت، متناسب با فرصتهایی که دارد. محیط زیست؛ تجربه چند کشور را خدمتتان عرض میکنم. در رأس تمام برنامههای آلمان، کره، ژاپن، هلند، اولین محوری که مورد بررسی قرار دادند، محیط زیست بوده؛ ما غافل بودیم با کمال تاسف. بنابراین محیط زیست و بهخصوص آب در یزد، مهمترین مولفه است در بحث آمایش. روابط درونی و بیرونی اقتصاد. یک بحثی در ستیران وجود نداشت، نقد و نیاز و جایش خالی است، ملاحظات امنیتی - دفاعی است. این را من سه سال پیش برای سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح تهیه کردم. ملاحظات امنیتی - دفاعی از دیدگاه آمایش سرزمینی. باید در آمایش باشد. ما نمیتوانیم برویم غرب کشور همه زندگیمان را ببریم غرب کشور. مثل پالایشگاه آبادان؛ یک بمب صدام بزند، همه چیز ما نابود شود. ملاحظات دفاعی - امنیتی یعنی رعایت امنیت برای سرمایهگذاری؛ چه درونی و چه بیرونی.
هویت ایرانی - اسلامی. رفع محرومیت و فقر بهخصوص مناطق روستایی که در کار یزد من ندیدم با کمال تاسف در آمایش یزد چیزی به نام راهبرد، اکشن پلن من ندیدم. سابقه آمایش در فرانسه و آلمان انجام شده، در ایران هم در سال 54؛ البته در جاهای مختلف، دانشگاه علوم اجتماعی سال 51 بومآرایی میشود، سال 53 دفتر برنامهریزی منطقهای ایجاد میشود و در نتیجه سال 54 قرارداد بسته میشود. تجربه چند کشور را خیلی خلاصه بگویم. کره؛ کره مهمترین اهدافش برنامه برنامه ریزی است. در دنیا به آمایش سرزمینی میگویند برنامهریزی فضایی[3] یا همان آمایش سرزمینی. یعنی تعادل در حد فضا، یعنی سرزمین. تمرکزگرایی، رشد اقتصادی که از اینها میگذرم. اهداف برنامهریزی فضایی در کره. من کره را دیدم و خیلی پیشرفت کرده است. من زمانی که همین دانشگاه یزد بودم، سال 2000 یک مقالهای ارائه کردم در سئول و آن زمان رفتم. حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی، اولین برنامه کره بود، چقدر درخت کاشتند دو سال پیش من یک تئوری جدیدی آوردم ایران به نام بیوفیلیک. بیوفیلیک یعنی چی؟ یعنی برنامهریزی و طراحی شهر طبیعتمحور. چند تا شهردار به ما گفتند چکار کنیم؟ گفتم امسال 70 هزار درخت میکاری، امسال 100 هزار. اگر شهردار یزد باشد، شهرداران باشند، توصیه میکنم سال دیگر 200 هزار درخت بکارید. این خیلی موثر است و دنیا به این سمت رفته است. در فیلیپین آمدهاند شهرشان را چطور کنترل میکنند؟ شهر در باغ؛ اطرافش را درخت درست کردهاند، شهر میخورد به این، دیگر نیازی نیست به حوزه استحفاظی و... تقریبا میرود در طبقات تقریبا شهر فشرده میشود[4] میشود و هزینهها کاهش پیدا میکند. کرهایها این کار را میکنند. ارتقای اقتصادی و این مواردی که عرض کردم و مدیریت زمین و ارتقای زیرساختها و اینها که چون وقت کم است، خلاصه میگویم.
آلمانها چی؟ لَند[5] گفته میشود به سرزمینش. لَند یا حکومتهای منطقهای و آمایش سرزمین. مبانی حقوقش را طراحی کردند و در نتیجه ساختار نهادیاش را درست کردند؛ دولت فدرال، دولتهای منطقهای، فرهنگستان آمایش درست شده در آلمان و میبینید در آلمان هم حفاظت محیط زیست در رأس برنامهها است. کنترل شهرهای بزرگ؛ متروپل، کلانشهرها. ما الان 10 تا کلانشهر در کشورمان داریم، متاسفانه تهران تا شعاع 120 کیلومتری 16 میلیون جمعیت دارد، حساب کنید چه فشاری روی آب میآید. در یزد هم به شما نشان خواهم داد به سمت تمرکزگرایی[6] شدید میشود و این محور، محوری است که بسیار دارد بحرانی میشود متاسفانه و از طریق GIS و نرمافزاری که کار کردیم، به شما نشان خواهم داد. این باید شکسته شود، توزیع شود، یعنی آمایش.
ژاپن؛ ژاپنیها را بهتر از من میشناسید. محدود زمین دارد، ولی چقدر پیشرفت کردهاند. یک مقاله من زمانی که دانشگاه یزد بود و کار کردم، ببینم چیه سنج درجه توسعهیافتگی ایران. در آفریقای جنوبی دِربند ارائه کردم و خیلی هم آنجا خوششان آمد. به این نتیجه رسیدم در ایران منابع طبیعی زیاد تاثیری مانع توسعه نیست، این مدیریت است و مدیریت سیاسی فضا و مدیریت علمی است. ژاپن را ببین. ژاپن چی دارد؟ هیچی. نفتش را ما میدهیم. ولی چرا اینطوری است؟ مدیریت است. پس اگر یزد منابع طبیعی ندارد، درست است آب باید داشته باشد، ولی مدیریت، سرمایهگذاری میتواند انشاءالله به نحو احسنت شکوفا شود. محدودیت منابع طبیعی و مواردی سوانح و زلزله و همه چیز. تمرکززدایی، استفاده از توانهای محیطی، تخصیص بهینه منابع، سرمایهگذاری، سرزندگی که همان زیستپذیری شهرهایشان است، ارتقای کیفیت زندگی، ایجاد فرصتهای مناسب کار یعنی آمایش، سرزندگی در روستاها، آسایش، جلوگیری از تخریب محیط زیست و این هم برنامهریزی مناسب کاربری زمین که اگر از من سوال کنید این کاربری زمین در سطح منطقهای و در سطح شهری چطوری حاصل میشود؟ میگویم از طریق ضوابط و مقررات؛ توسعه پایدار باید در دل آمایش قرار بگیرد.
جهتگیری آمایش؛ یکی سیاست اسکان را تعیین میکند. چه روستایی تبدیل به شهر شود، چه شهری شهرستان شود. واقعا اینجا استاندار محترم و حاج آقا هم تشریف دارند. من چندین مصاحبه کردم و گفتم؛ اینها یک دردی که در مملکت ما وجود دارد، هر روز میآییم شهرهایمان را شهرستان میکنیم، بخشهایمان را شهرستان میکنیم، شهرستانهایمان را استان میکنیم. چرا؟ 70 سال پیش آلمانها جلوی این را گرفتند، فرانسویها جلویش را گرفتند. چه دردی را دوا میکند؛ 15 استان بشود 20 استان، بشود 30 استان، بشود 31 استان، چقدر منابع، برای چی؟ امروز که فاصله معنا ندارد. این موبایل. این کار را نکنید. آقای رحمانی همکلاس بنده بوده، وزیر محترم کشور به او گفتم نکنید این کار را. خب مشکلاتی هم هست در ایران. سال 85، 253 تا شهرستان داشتیم. الان چند تا است؟ 470-460 تا. از سال 75 تا حالا هر 9 روز در این مملکت یک شهر درست شده؛ چه دردی را دوا کرده؟ فقط دارد تخریب محیط زیست میکند. جلوی این را بگیرید. آمایش باید به اینها پاسخ دهد.
استقرار شبکه سکونتگاهها، تعادلهای محیطی، ترسیم سیمای توسعهیافتگی آینده. آمایش به شما خواهم گفت، یک متدولوژی دارد. سیمای آتی توسعهیافتگی را در 20 سال آینده تعیین میکند در پهنه سرزمینی. بهاباد چه شود، بافق، ابرقو، یزد، میبد، اردکان، تفت؛ در واقع به چه صورتی اینها بیرون بیاید و چه مزیتهای نسبی دارد؟ این یعنی آمایش. بنابراین سند آمایش سرزمین، سند توسعه است که اگر استان تهیه شود، برای طرحهای بالاسری، طرحهایی که از آن منشعب میشود. نابرابریها تعادل ایجاد میکند و آرایش نامتناسب فعالیتها را متناسب میکند. در واقع شدت ناهماهنگیها را هماهنگ میکند، قابلیتهای توسعه مناطق، سرمایهگذاری، فعالیتیابی برای قسمتهای مختلف سرزمین، ضد تمرکز است. الان همه چیز در یزد است، همه چیز در تهران است، همه چیز در اصفهان است، ضد تمرکز است. موافق تمرکززدایی است[7]
رعایت مسائل زیست محیطی بهخصوص آب در یزد. قطره قطرهاش طلا است. ضرورت تهیه برنامههای توسعه. مکانیابیها را درست میکند. بنده فارسی هستم، در یزد بزرگ شدم، نصف عمرم در یزد بوده است. دریاچه پریشان؛ آمدهاند بغل دریاچه پریشان یک مکانیابی بزرگ برق را مکانیابی کردهاند. با چه اصولی؟ دو سال بعد آنجا را خشک کرده است. خب اگر آمایش میدانستند، اگر مسئولان واقعا مشاور این را رعایت میکرد، این اتفاق کمتر میافتاد. یا همین دریاچه ارومیه که بعضیهایش مشکلاتی داشته است.
تاریخچه آمایش؛ قبل از انقلاب اسلامیمان تا حالا این آمایش، تاریخچهاش اینجا هست که بعد از انقلاب و قبل از انقلاب که قبل از انقلاب یکی داشتیم. بعد از انقلاب سال 62 یک مجموعه توسعه استان خیلی کوچک تهیه شد. سال 85 برای اولین بار دادند به مشاور، آن هم به جای اینکه آمایش ملی تهیه شود، آمایش استانها را گفتند تهیه شود. این کارها از سال 85 به بعد بد نبود، آن زمان من سال 76 بود که یک نامه برای رئیس جمهور وقت نوشتم و گفتم به نظر شما بهترین برنامه اولویتدار، برنامهای که میتوانید عملی همین پرداختن به طرح آمایش سرزمین است که خوشبختانه بعدش عملی شد. ما پنج تا برنامه در قبل از انقلاب داشتیم، شش تا هم بعد از انقلاب. تا زمان رضاخان که ما اصلا برنامه نداشتیم. اولین بار سال 1327 سازمان موقت برنامه ایجاد میشود. لذا با کمک شرکت اورسیسم و شرکتهای آمریکایی آمدند برنامه اول کشور را سال 1327 تهیه کردند؛ هفت ساله. دو تا برنامه هفت ساله، سه تا برنامه پنج ساله. برنامه اول کشور ما 1334-1327 بود، یک مجموعهای از پروژهها بود. هیچگونه شاخصهای کمّی نداشت، فقط کیفی بود، لذا نمیتوانیم ارزیابیای از آن داشته باشیم. سال 1341-1334 برنامه هفت ساله دوم بود. آن هم یکسری مجموعه پروژهها بود. سال 1346-1341، 1351-1346، 1356-1351 سه برنامه که برنامههای خوبی بودند و رشد اقتصادیشان هم بود. هم هدف داشته، هم عملکرد بخشهای اقتصادی و اجتماعی بوده، هم رشد خالص محاسبه شده است. در هیچ کدام از این برنامهها آمایش جایگاهی نداشته، اصلا نپرداختهاند. سال 54 هم که این اصلا در برنامه نبود، همینطوری آمد سازمان برنامه قرارداد بست. بعد از انقلاب 11 سال به جهت جنگ تحمیلی نتوانستیم برنامه داشته باشیم. اولین برنامه جمهوری اسلامی 11/11/68 برنامه پنج ساله تهیه شد که از برنامههای خوب رشد اقتصادیاش هم حدود پنج درصد بوده است. دو سال وقفه میافتد بین مجلس و دولت و یک استحکاکی ایجاد میشود. سال 1378-1374 برنامه دوم، این هم رشدش خوب بوده، برنامه سوم هم 1383-1378 بهترین برنامه بود، رشد اقتصادیاش هم بالای هفت درصد بود. 1388-1383 برنامه پنجم، 1393-1388، 95 شد، الان هم برنامه ششم است.
فقط در برنامه چهارم و پنجم به آمایش توجه شده است. آمدند اصولی، تبصرههایی، مادههایی و آمایش را قانونی کردند در برنامه چهارم، در برنامه پنجم و برنامههای ششم. تا برنامه پنجم فقط برنامهها مختص سطح ملی بود، در برنامه ششم یک ابتکاری شد؛ از ما هم نظر خواستند، از دانشگاهیها هم نظر خواستند. گفتیم بهتر این است که برنامهها را یک؛ سطح ملی کار کنید، دو؛ 31 استان را به 9 یا 10 تا، قابل بحث است، تقسیم کنیم. دو؛ برنامههای کلان منطقهای دهیم، سه؛ استانی دهیم. خوشبختانه این برای همه اینها هم ویژن یا چشمانداز تهیه شد که در واقع در این خصوص نقطه عطفی هست. یک شورایی هم به وجود آمد به نام شورای آمایش سرزمین.
این آمایشی که ما خدمت شما عرض میکنیم، چه مولفههایی کار میکند، چه فصولی را کار میکند؟ قبل از این باید تیم را مجهز کنیم؛ یا مشاوره، یا دانشگاه، مرحله مقدماتی، طراحی، انجام کار هست، انجام مطالعه است، دیتا کالکشن، جمعآوری اطلاعات هست، نظارت هست و این موارد سازوکارش است. حقیقت 285 صفحه اگر وقت داشته باشید، من همه اینها را میتوانم نشانتان دهم. یک شرح خدماتی سازمان برنامه در سال 85 و متعاقب آن در کنفرانس زاهدان، متعاقب آن در سال 90 تهیه کرده؛ میگوید حالا بد نیست، ایدهآل نیست، ولی خوب است، بهتر از آن دیگر نداریم. میگوید آمایش بر مبنای این باید تهیه شود. اولش چیه؟ ارزیابی اکولوژیک. میگوید اولین کار زیست محیطی است. خلی عالی است، علمی است. چیکار میکند؟ مسائل طبیعی، زیست محیطی، تقسیمات سیاسی، توپوگرافی یعنی ارتقاء، شکل زمین، آبریز، سیل، مسالهای که امروز اتفاق افتاد. واقعا دانشگاهها خوب کار میکنند. در پرانتز بگویم؛ ریاست محترم جمهوری ابلاغ برای آقای دکتر نیلی، رئیس دانشگاه ما صادر کرده که تیم تشکیل دهید و سیل را کار کنید. من بررسی کردم در دانشکده خودمان؛ حضار محترم 27 تا رساله دکترا و پایاننامه فوق لیسانس در دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران که همه برنامهریزی هم شده، در مورد سیل انجام شده است. سه تا از آنها راجع به پلدختر و معمولان است. هیچ استفادهای نکردند. یعنی باید دستگاههای اجرایی با دانشگاه پیوند داشته باشند. مجانی ما در اختیارشان قرار میدادیم، نیامدند. این یکی از ضعفهای دستگاههای اجرایی ما است.
مطالعات، سیل، سیلخیزی که همه اینها در آمایش است، ولی درست انجام نشده است. جریان سیل شیراز، آبهای سطحی. در ایلام را نگاه کنید، آب سطحی یک روز آمد، من رفته بودم آنجا و آمایش را داشتم سخنرانی میکردم، چه بحرانی ایجاد کرد و چند نفر از بین رفتند چهار، پنج سال پیش. پوشش گیاهی، موقعیت اقلیمی، زمینشناسی، معدنی. اینها را چرا مطالعه کنیم؟ میگوید وقتی میخواهی شهر بسازی، شیب نیم تا 10 درصد را باید رعایت کنیم. شیب صفر یعنی گرگان که چه مصیبتی به بار آورد. شیب بالای 10 درصد یعنی فرسایش و مشکلات دیگری ناشی از زلزله به وجود میآید. اجتماعی، جمعیت، پراکنش، نظام شهری، نظام روستایی، سازمان فضایی، سیاسی، اداری، تحلیل اقتصادی. تمام جنبههای اقتصادی، فعالیت، فضا. چیزی که در طرح شما ندیدم، سازمان فضایی فعالیت بود، اصلا وجود نداشت. افسوس خوردم. یک یادآوری کردم، سازمان فضایی فعالیت نبود؛ نه برای وضع موجود و نه برای در اکشن پلنتان، در برنامه آتیتان، تحلیل اقتصاد کلان در سالهای گذشته.
تحلیل ساختار فضایی؛ من در طرح یزد اصلا تحلیل ساختار فضایی را ندیدم. ساختار فضایی شهری، ساختار فضایی روستایی. ارتباطات؛ بین عوامل، سازمان فضایی و ساختار فضایی. تحلیل همپیوندها؛ پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، بهداشتی. این هم در طرح یزد اصلا وجود ندارد. اصلا مطابق با شرح خدمات، طرح آمایش یزد کار نشده است. شرح خدمات یک چیز دیگر است، کلیاتی از آن گلچین شده است. یک چیزی که خیلی واقعا مهم است، ملاحظات امنیتی - دفاعی است. حالا نقشههایی نشان میدهم. همین یزد هم ما الان احساس خطر میکنیم، خطرهای درونی با یک نقشه نشانتان میدهم. پیشبینی آینده، آیندهنگری یا آیندهپژوهی و مدیریت فضا. چند سال پیش یک طرحی را برای وزارت مسکن کار کردم. آسیبشناسی طرحهای ملی، منطقهای و محلی. به این نتیجه رسیدم؛ در پنج آیتم. اینکه تهیه درست نمیشود، اینکه تصویب درست نمیشود، مشاور در تهران است، میآید اینجا یزد را کار میکند. یکی اینکه تصویبش درست نیست، یکی اینکه نظارت ندارد، یکی نظارت بر اجرا ندارد. به من بگوییم طرحهایی که انجام میشود، بعدش رها میشود؛ اصلا نظارتی روی آنها وجود ندارد که اینها باید استمرار داشته باشد. من چندین طرح ناحیهای را که کار کرده بودم، بچهها را در کارگاه فرستادم که بروید و ببینید این طرح اسکان 90 که من برای خراسان تهیه کردم، چه وضعیتی بود. اصلا اطلاع نداشتند. عوض شده کارشناسان. طرحهای ناحیهای، منطقهای. میخواهم بگویم طرح که تهیه میشود، نه فقط باید به راهبرد و برنامه باشد، به اکشن پلن، به سند، همه اینها را مفصل میگویم؛ به مدیریت. اصل این آمایشی که یکی از نقدهایی که من به کار فرانسویها دارم، این است که آمایش تهیه کردهاند، گذاشتهاند گوشه سازمان برنامه. چه کسی باید اجرا کند، کدام تشکیلات نهادی، کدام دبیرخانه؟ ایرادی که به طرح یزد میگیرم، این است که این طرح آمایشی که برای یزد تهیه میشود، چه کسی باید اجرایش کند؟ استانداری. چطوری رابطه افقی بین سازمانها و چگونه رابطه عمودی تا پایین ترین سطح شهرستان باید برقرار شود؟ اصلا وجود ندارد. بنابراین مدیریت فضا باید درست کار شود. ضعف کل طرحها است، نه برای یزد. چند تا هم دادند من بررسی کردم برای هرمزگان، اصلا مدیریت ندارد. بعدش ضوابط و مقررات است. من میخواهم شهرسازی کنم، باید از لب رودخانه تا 25 متر مسیر را در نظر بگیرم که مشکل شیراز پیش نیاید، دروازه قرآن. من میخواهم شهرسازی کنم، در طرح آمایش ضوابط باید بدهم. اوشان و فشم تا داخل آب هم آمدهاند خانه ساختهاند. ما ضوابط باید بدهیم. در مثلا بعضی کشورها تا 300-250 متر لب ساحل کسی حق ندارد شهرسازی کند، ساخت و ساز کند. آن طرفش یک جاده ایجاد میکنند، پشتش هتل و ساخت و ساز، اینجا برای مردم است. ما رعایت نمیکنیم و این بحران به وجود میآورد. تمام مشکلات ما عامل انسانی است. این را باید آمایش ضوابط دهد؛ ضوابط گردشگری دهد، ضوابط شهرسازی دهد، کلیاتی هم بدهد در عین حال. و بعد نظام مطلوب مدیریتی بدهد در عین حال، یک تلفیق هم باشد.
مسئول آمایش که اینها هستند که به همه جا ابلاغ شود، سازمانها. ارتقای توانهای مدیریتی در رابطه با توسعه پایدار است، پیوندها بین مراکز و ملاحظات دفاعی. یک اشارهای کنم و بعد میروم روی یزد. ایران کشور عزیزی است که موقعیت منطقهای آن، انرژی آن، منابع معدنی و موقعیت. ببینید عزیزان، این کشور اسلامی است. دنیایی که 500 میلیون جمعیت دارد، تا سال تقریبا 2025 میشود این. این هویت ایرانی - اسلامی ما است، یعنی هم اسلام است و هم ریشه در ایران دارند. عربها در عین حال برادر ما هستند، اما قرابت با ما خیلی زیاد دارند.
میادین تمام نفتی اینجاست، ذخایر نفتی اینجاست، 500 میلیارد بشکه وجود دارد و این قرمزها میادین نفتی است. در عین حال قدر ایران را بدانیم. ولی چرا آمایش؟ برای اینکه عدم تعادل است. حالا من عدم تعادل را میگویم. اگر کشور عزیزمان را به دو بخش تقسیم کنیم؛ بخش غربی، بخش شرقی. همه چیز برای غربیها است، غرب کشور. 45 درصد وسعت در غرب کشور است، 55 درصد شرق است. 90 درصد در غرب است جمعیت، 10 درصد در شرق. چرا؟ جمعیت میرود دنبال اشتغال، میرود دنبال فعالیت، میرود دنبال سرمایهگذاری. نیست، نه آب دارد، نه خاک دارد، نه در عین حال سرمایهگذاری دارد. 87 درصد شاغلین غرب هستند، 82 درصد کشاورزی است، 90 درصد صنعت در غرب است، خدمات، تراکم جمعیت، تراکم شهری، تراکم روستایی. شرق متفرق است. فقط آنجا معدن و آب دارد؛ خیلی مهم است.
آمایش میآید اینها را به هم نزدیک میکند؛ میگوید من متعادل میکنم این عدم تعادل. این 90 درصد را با آن 10 درصد. چه گناهی کرده اسیر جبرگرایی[8] بوده، جبر و جغرافیایی بوده؛ چه گناهی کرده که شرق اینطوری است، غرب اینطوری است. آمایش میآید اینها را متعادل میکند روی پهنه، یعنی همینطوری که عرض کردم، عدالت جغرافیایی ایجاد میکند. این قرمزها عدم برخورداری است. چقدر عدم تعادل وجود دارد؛ نابرخوردار است، فقر است. این قسمت غرب برخوردار است. خیلی کار شده تا این نقشه شده است. همه چیز در تهران و اصفهان است. مرکزگرایی، رشد جمعیت، انفجار. در یزد هم حالت انفجاری داریم. شهر یزد فکر میکنم الان 600 هزار نفر جمعیت دارد. محرومیت در شرق است، غرب هم دارد.
وضعیت آب؛ اگر کشوری 70 درصد آبهای زیرزمینیاش را مصرف کند، میرسد به مرحله بحران. رفته بودیم از طریق بعضی از دوستان خدمت آقای کلانتری. ایشان میگفت بالای 90 درصد هم رسیدیم رئیس سازمان محیط زیست. حالا این آمار برای چند سال پیش است. و در نتیجه ما در مرحله بحران هستیم. حالا این نقشه بحران است. اینجا یزد است. یزد در خطر است، خط قرمز است. این نقشه بحران آب کشور است. باید به فکر قطره قطره آب باشیم. آقای دکتر نیلی، رئیس دانشگاه میفرمودند که نگوییم بحران سیل، بگوییم رخداد سیل. سیل نعمت هم است، ما مشکل داریم، ما مدیریت نداریم که سیل را نتوانستیم کنترل کنیم. در عین حال باید فکر آب باشیم. این نقشه بحران است که یزد هم خطر زرد است، یعنی نزدیک به قرمز است. چه کشوری داریم؟ همه چیز از آن میگذرد؛ جاده ابریشم. 61 شهر از جاده ابریشم، از وسط یزد میآید. مسیر انتقال، مسیر هوایی، وضعیت دیتا، همه چیز و چقدر ما میتوانیم واقعا درآمدزایی داشته باشیم؟
یک خطر بگویم؛ کشورمان هم متاسفانه در کانون بحران قرار دارد. اینجا کانون جنگ است، کانون انرژیهای هستهای، این سبزها، همه جا انرژی هستهای است. ناتو هم آمده اینجا که خطر است برای ما و کشورهایی که به نحوی درگیر هستند. داعش هم که این خط قرمز داعش است، خوشبختانه دارد نسلش پاک میشود. حاشیهنشینی هم داریم. این نقشه حاشیهنشینی کشور است. یزد که بودم، بچهها را واداشته بودم، یک تپهای اینجا داریم، حسنآباد. بچهها را واداشتم در کارگاه برنامهریزی شهری که بروند تپه را کار کنند. بعد متاسفانه آنجا سال 84-83 بود که خیلی وضعیت سکونتگاه غیررسمی داشتیم. البته خیلی بهتر از کشورهای دیگر هستیم، ولی باید روی سکونتگاههای غیررسمی هم کار کنیم.
منطقههای ممنوعه یزد هم این نقشهاش است. دشتهای ممنوعه، فرونشست زمین، یزد هم دارای فرونشست است با کمال تاسف. خشکشدن که داریم، خشکی. تخریب جنگل، یزد زیاد ندارد، ولی در قسمتهایی از کشورمان داریم. ریزگردها که اگر ما واقعا برنامهریزی مناسب میداشتیم، طرحها را متناسب با آمایش و برنامهریزی کالبدی داشتیم، خوزستان را به این صورت ریزگردها نمیگرفتند. خطر زمینلرزه. یک خوشحالی به شما بگویم که از این قسمت پایین یزد تا اصفهان منطقه ملایم است به لحاظ خطر زلزله. البته در کنار تفت یک مقداری گسلهای فعال دارم و آن زمان رفتیم بررسی کردیم. یزد بسیار آرام است، هرچند باید مقاومسازی را داشته باشیم. قلمروی با تراکم؛ تهدید امنیتی را یک مقداری اینجا داریم که باید خیلی در کویر و اینطور جاها مراقب باشیم. بحرانهای زیست محیطی را داریم، در یزد هم داریم. نقاط روستایی. این نقاطی هستند که در یزد هم هست، دارد جمعیتش را از دست میدهد. به فکر نگهداشت جمعیت، بهخصوص جمعیت روستایی باید باشیم.
ایران را به 9 منطقه تقسیم کردیم، منطقه 8 است یزد. یزد و کرمان و سیستان و بلوچستان و هرمزگان، یکی از مناطق شش را من آوردم که مناسبت ندارد. خیلی فرصت کم بود. دو، سه روز پیش به من فرمودند که بیایم اینجا که منطقه هشت را پیدا کنم و بیاورم خدمتتان، ولی خوشبختانه یزد را کار کردیم. باید فرودگاه یزد خیلی تقویت شود در طرح آمایش سرزمینی؛ خیلی خیلی باید تقویت شود. تراکم دانشگاههای دولتی، تراکم گمرکات و نابرابریهای کلی که آمایش بیاید اینها را به هم نزدیک کند. مناطق نمونه گردشگری که یزد هم یکی از استراتژیها، یکی از راهبردها، اکشن پلنها روی گردشگری باید باشد یزد. یک؛ گردشگری طبیعی. دو؛ گردشگری تاریخی، فرهنگی. پشت یزد تا بهار هم برف دارد، ما آن زمان دانشگاه یزد بودیم، بررسی کردیم که مردم میرفتند و تیوب میبردند و سوار میشدند. فرودگاههای بینالمللی، همه اینها کار شده است. من ندیدم؛ در یزد کجا شکار ممنوع است، کجا آثار ملی است، کجا حیات وحش است، کجا نوع پرندگان است. تالاب؛ این کسی که کار میکنی، این یکی از الگوهای آمایش است. یا لایههای ارتفاعی برای شهرسازی. این سندی که در توسعه مملکت است، این دروازه 2، 3، 4، 5 و 6 باید محور توسعه باشند. البته اینجا محور شرق یک زمانی در سال 65 یک طرحهایی انجام شد. اینها هم محورهای توسعه هستند. من بروم روی یزد انشاءالله.
یک کار قشنگی انجام دادیم دو سال پیش روی یزد؛ الگوی توسعه منطقهای استان یزد از منظر آمایش سرزمین. این را هم خدمتتان میگویم، بعد میروم روی آمایش و اینها. به این نتیجه رسیدیم که محیط طبیعی تقریبا محدودکننده نیست، این مدیریت فضاست، این مدیریت علمی، مدیریت فضا است. سیاستگذاری منطقهای است که جهتگیری اصلی توسعه را میتواند رقم بزند. شاخصهایی که به کار بردیم، این شاخصها هستند در این مطالعه؛ صنعت، بهداشت، کشاورزی و دامداری، ارتباطات، زیرساختها، اجتماعی، بهداشت، تسهیلات شهری، آموزش، فرهنگ، جمعیت و اشتغال و خدمات. نتیجهاش این شد. ببینید، یزد قطب شده است. اخطار میکنم واقعا، دارد بحرانی میشود. من در طرح آمایش ندیدم این چیزها را، باید این را کار میکردید.
سازمان فضایی نظام شهری یزد با محور شهر میانی یزد در پهنه سرزمینی نشان میدهد تمرکز سرمایه، امکانات، جمعیت در شعاع مرکزی یزد تا نزدیکهای اردکان با محوریت یزد. حالا بیایید سازمان فضای روستایی. در پهنه اینها گسست وجود دارد به نوعی، عدم تعادل هست. دسترسی به زیرساختهای ارتباطی از عوامل اساسی و شریانی توسعهیافتگی است که ایران مرکزی با فقدان این مواجه است. درگیری استانهای ایران؛ البته من دو سال پیش زمانی این را آماده کردم که آمارهایش با طبس یکی بودند. همه چیز تحت تاثیر کلانشهر تهران است. این نقشه یزد است با طبس. همه چیز در استان یزد در شرق و شمال است، قابلیت دسترسی به زیرساختهای توسعه شهری نشان میدهد که شرق و شمال یزد از دسترسی بهتری برخوردار است. قابلیت دسترسی به توسعه روستایی نشان میدهد که نوعی تمرکز قطب رشد در نواحی پیرامونی یک مرکز وجود دارد، حاشیه خالی است. آمایش میگوید به حاشیه بپردازیم. آمایش میگوید اینجا را کار کن، اینجا را که گسست داری، اینجا را که فقر داری، به اینجا بپرداز. البته پولت را هم هدر نده، با توجه به مزیت نسبی. قابلیت توانهای صنعت؛ همه چیز صنعت اینجاست. چندین لایه کار شده تا این نقشه بیرون آمده است؛ شاخصهای مختلف.
توسعهیافتگی توانزایی صنعت نشان میدهد کریدور صنعتی استان یزد به دلیل دسترسی به بازارهای فرآوری، تولید، توزیع، مصرف در حوزه شهر یزد قرار دارد. قابلیت کشاورزی و در تولید صنعتی استان با دوری از مرکز کاهش پیدا میکند، پیرامون متاسفانه نهادها. من معتقدم کشاورزی را زیاد آب هدر ندهیم، خرجش نکنیم، برویم به سمت صنعت و خدمات برتر. IT، ICT، خدمات برتر، نرمافزاری. کشاورزی خوب است برای تلطیف هوا و میتوانیم رابطه مبادله داشته باشیم. یک مثال بزنم؛ ما اگر الان بخواهیم در یزد برنجکاری کنیم، کیلویی 500 هزار تومان برای ما درمیآید. خب آدم عاقل که نمیآید این کار را بکند، میرود کیلویی 22 هزار تومان، 23 هزار تومان از شمال میخرد؛ مزیت نسبی این است.
نابرابری منطقهای در دو زمینه؛ یکی تحت تاثیر یا محیط طبیعی است، یا تصمیمات سیاستگذاران و برنامهریزان اقتصادی که من معتقدم محیط را میتوانیم کاهش دهیم. این یک رنکینگ است با استفاده از آن شاخصها. با استفاده از شاخصهای توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی، توسعه انسانی، توسعه اقتصادی، زیربنایی و کالبدی آمدیم شهرستانهای یزد را سطحبندی کردیم که چه وضعیتی دارد، کدامش خیلی خوب است. یزد رتبه اول است، سطح یک است، تفت دوم است به لحاظ همه شاخصها، میبد سوم است، اردکان چهارم است، طبس آن زمان با آمار طبس بود پنجم است، ابرقو ششم است، مهریز هفتم است، صدوق هشتم است، خاتم نهم است، بافق دهم است و بهاباد از همه فقیرتر است. چرا؟ آمایش میآید و میگوید اینها را به هم نزدیک کنید. ممکن است 100 درصد نشود. این یعنی آمایش، این نابرابری در اجتماعی وجود دارد. همه جا یزد اول است.
این هم نقشهاش است که گسست در روند برنامهریزی منطقهای، پیروی از الگوی قطب رشد، همه چیز برای مرکز بوده، همچنان که تهران، همه استانها اینطوری است، اصلا شاید یزد بهتر باشد. استان فارس هم همه چیز در شیراز است، تبریز هم همه چیز در تبریز است. کل اینها را من کار کردم، هم مقالات و هم طرح پژوهشی. در تمام برنامههای قبل از انقلاب ما مرکزگرایی ملاک بوده و حالا خوشبختانه خیلی بهتر شده نسبت به گذشته، ولی هنوز جای کار داریم. یک ضعف دیگری که وجود دارد و آمایش این را حل میکند، برنامهریزی بخشی است. یک بخش فقط مثلا بهداشت، درمان. آمایش میآید و میگوید این بخشها را کار کن، بین همه بخشها لینک برقرار کن، ارتباط. برنامهریزی بخشی بلای فضایمان شده است. در استان نباید زیاد به برنامهریزی بخشی؛ سطحبندیها برای ما ملاک هستند. رویکرد برنامهریزی بخشی بوده که اینطور شدیم. مدیریت چندپارگی. شهر را ببین. من یک الگوی مدیریت یکپارچه دادم، حالا استان هم همینطور. ما اگر مدیریت یکپارچه داشته باشیم؛ مثال بزنم. در شهر یزد، آقای شهردار محترم، شهر را به او دادیم، یک چاقو به او دادیم که نمیبُرد. آب و فاضلاب یک حکم میکند، مسکن و شهرسازی خودش یک حکم میکند، نمیپذیرد. اگر مدیریت یکپارچه داشتیم، مشکلاتمان حل میشد. لذا توصیه میکنم در استان مدیریت محترم استان برنامهریزی، مدیریت یکپارچه فضا مدنظرشان باشد. اختلاف در سطوح توسعه شهری، شهر و روستا همپایه هم باشند، نه اینکه به شهر برسیم، روستا را رها کنیم. البته متاسفانه یک ضعف است؛ هرچه ما کار کردیم، هرچه به روستا امکانات دادیم، باز هم مهاجرت است. امکانات ندهی، باز هم مهاجرت است. باید یک فکری به حال روستاهایمان بکنیم. بنابراین برنامهریزی اقتصادی ما، اجتماعی ما، فضایی ما. باز اومدیم یزد را به چهار تا منطقه همگن تقسیم کردیم به لحاظ توسعه. منطقه یک؛ همان طبس و اینها، خیلی نامناسب، به هر حال مطلوب نیست. منطقه کلان دو اینجاست، اینجا هم مناسب نیست، یعنی فاصله زیاد است، گپ زیاد است، نابرابری زیاد است. منطقهای که یزد است، از همه بهتر است و زیرمنطقهها.
نتایج تحقیقات ما نشان میدهد که مناطق همگن برنامهریزی منطقهای در سطوح چهارگانه دارای ضعفهایی هستند. خوب توجه کنید؛ به طوری که 70 درصد خوشهها در وضعیت شکننده هستند. الان کمتر شده به خاطر اینکه طبس جدا شده است. 10 درصد از وضعیت نسبتا خوب، 20 درصد از وضعیت خوب است. حالا اگر طبس را جدا کنیم، یک مقدار این شاخصها است، ولی این نشان میدهد که ما نیاز به آمایش سرزمین داریم. این پهنه را یکسان کنیم. آمایش یعنی همین، همین پهنه را، همین سرزمین را، نه در هوا. اقتصاد بگوییم رشدش اینقدر بشود، رشد اقتصادی اینقدر شود، صنعت اینقدر شود، خدمات اینقدر شود. کجا؟ در پهنه سرزمین، در بهاباد، در ابرقو چقدر، در بافق
کجا، در یزد کجا. این آمایش فضایی برنامهریزی فضایی. ضعفهای همه اینها را درآوردیم. ویژگیهای منطقه یک، چالشها و راهبردهایش؛ ویژگی منطقه دو، چالشها و راهبردهایش.
یک ثبات کار کردیم، البته الان ثبات قدیمی شده، امروز دیگر دانشجوهای ما با متاثبات کار میکنند که خیلی پیشرفتهتر و جدیدتر است. ضعفهای استان را درآوردیم، قوتهایش را درآوردیم، تهدیدهایش را درآوردیم، فرصتهایش را درآوردیم و نتیجهگیری کردیم. نتیجهگیری این است که تعادل فضایی در وضعیت مناسبی در استان یزد نیست. الگوی توسعه منطقهای باید به سمت توزیع منابع، بودجه در سطح مناطق، نواحی، سرمایهگذاری دولتی، بخش خصوصی، مشارکت، توانهای محیطی و سیمای منطقهای قرار بگیرد.
مشخص نیست این راهبردهایی که نوشتید، از کجا آمده، از هوا اومده، چطوری آمده است. راهبرد اصول دارد. تهدید و فرصت و قدرت یا متاسوات، بعد میآورند از دلش راهبرد میبرند در ربعها، راهبرد را تهیه میکنند. من هیچ سند پشتیبانی ندیدم که راهبردها در سند پشتیبان ذکر شده باشد. راهبرد تهیه شود، اکشن پلن به دنبالش است، یعنی از دل راهبرد. برنامه میآید، بعد طرح میآید، بعد پروژه میآید، قبلش چشمانداز میآید. ما بر اساس یک متدولوژی مشخص باید روشن کار کنیم، چشمانداز را بیرون بیاوریم. راهبرد یعنی وضع موجود به چشمانداز برسد. بعد از دل راهبرد برنامه بیاید که برسیم به آن چشمانداز، پروژه بیاید، سند بیاید، استقرار، الگوی استقرار، پهنهها، پهنه صنعت کجا، پهنه خدماتی کجا، سازمان فضایی کجا، سازمان فضایی فعالیت کجا، اصلا وجود ندارد، رهاشده است. ارتباط میان چشمانداز راهبرد و پروگرام، برنامه اصلا وجود ندارد.
چشمانداز از طریق خبرگان به دست میآید، آینده 20 ساله یزد کجا خواهد بود، چه وضعیتی خواهد داشت؟ از طریق طرحهای بالاسری به دست میآید. فراوانی و مطالعات و چشماندازها را بیرون بیاوریم، فراوانیاش را حساب کنیم و بعد از طریق کار کارشناسی. اصلا همچنین چیزی من ندیدم، سند پشتیبانی هم نبود. یکسری راهبرد داده شده؛ 11 راهبرد در 11 بخش، 90 درصدش کپی پِیست است، یعنی اولی و دوم تکرار شده، سومی تکرار شده، چهارمی تکرار شده، پنجمی تکرار شده، پنج صفحه دارد. هیچگونه ارتباطی معلوم نیست راهبردها از کجا آمده در عین حال. آمار و وضع موجود باید به روز باشد. آمایش نیاز به مبانی دارد، محور دارد، مبانی نظری دارد. شما یک پایاننامه فوق لیسانس مینویسید، فصل دومتان مبانی نظری است یا رساله دکترا. تدوین متدولوژی؛ تکنیکهایتان چیه، مدلهایتان چیه، جامعه آماریتان چیه، جامعه هدفتان چیه، چیزی من ندیدم. یکی از مسائل مهم، آب و محیط زیست است، استقرار صنایع است. هر برنامهای در یزد باشد، توسعه باید وابسته به آب باشد در یزد. کمآببر وابسته به آب، وابستگی به آبهای خارج از استان باید کمتر شود در استان یزد به هر طریق ممکنی. چرا دوبی این کار را میکند؟ من مدتی با دانشگاه دوبی هم همکاری داشتم؛ آب ندارد. یا محصولات کمآببر. فولاد خیلی پرآب است. استقرار صنایع، مکانیابی با توجه به شاخصهای اقلیمی؛ آب، باد، دسترسیها، آلودگی؛ طرحهای بالاسری حتما لازم است. یکی از پتانسیلهای خوب یزد، گردشگری است. گردشگری را کار میکنید، باید سرمایهگذاریاش را هم کار کنیم. چطوری سرمایهگذاری کنیم؟ چه کسی بیاید؟ چگونه؟ مکانیسمش؟ اکشن پلن آن؟ پهنههای گردشگری طبیعی و تاریخی هم باید بدهیم در عین حال.
کشاورزی زیاد موافق نیستم، ندارد در یزد. گلخانهای خوب است، ولی آببر است در عین حال. باید آیندهپژوهی کنیم. آیندهپژوهی از آمریکا آغاز شده و جاهای دیگر، 50 سال است پیشبینی میکنیم. سند توسعه پایدار باید اینجا داشته باشیم و توسعه پایدار و آیندهپژوهی در آمایش سرزمین. یعنی بر مبنای آب باید باشد و شاخصهای توسعه پایدار، آمایش سرزمینی. مدل مفهومی را باید طراحی کنیم و به دوستان علمی که اینجا هستند، کانسپ شوال مدل، تکنیکها، الگوهایمان. سازمان فضایی شهر و روستا، من ندیدم. اینها باید در آمایش بیاید. یکی از بحثها، اطلس آسیبپذیری است. در استان اطلس آسیبپذیری چیه؟ کجا روراندگی داریم، کجا سیلخیزی داریم، کدام پهنه، که نرویم شهر بسازیم، نرویم کشاورزی کنیم، نرویم سرمایهگذاری کنیم که سیل بیاید ویران کند، زلزله بیاید ویران کند. همان امنیت ملاحظات امنیت دفاعی که من عرض کردم، یعنی این. در شهرمایمان خلاقیت؛ شهر خلاق، شهر ریسکپذیر. یزد یک شهر خلاق است. همین جا خلاق است. با چه معمارانی تهیه شده؛ این زیبایی را هیچ کجا ندارد. زمانی که دانشگاه یزد بودم، یک مهمان خارجی داشتم. حالا من داور رساله دکترا شدم. آمد، گفتیم برو هتل، گفت نه، من در همین خانهها میمانم. از این خانههای سنتی زمان آقای کلانتری من عضو شورای برنامهریزی توسعه استان بودم چهار سال که تشریف داشتند، نماینده دانشگاه یزد بودم در شورای برنامهریزی توسعه استان. خیلی خوششان میآمد. پس اطلس آسیبپذیری باید طراحی شود، شهر زیستپذیر. حکمروایی را مدیریت شهری. مدیریت یکپارچه فضایی را الان عرض میکنم. من یک زمانی [9]CBS شهرکرد را تهیه کردم. رفتم اولین روز خدمت آقای استاندار، اتفاقا حاج آقا ناصری امام جمعه بود. من زمانی که در یزد دانشجو بودم و لیسانسم را یزد گرفتم در دانشسرای عالی. آن زمان دادستان انقلاب بود و میآمد دانشسرای عالی آزادشهر سخنرانی میکرد و ما هم میرفتم پیش او و انجمن اسلامی بودیم و خیلی هم حاد بود؛ آن زمان درگیری بین چپیها و منافقین و بچه مسلمانها بود. رفتم خدمتشان و گفتم من آنجا شما را دیدم، چقدر خوشحال شد. فکر میکنم سال 91 بود. بعد رفتم پیش آقای استاندار و گفتم من میخواهم برایتان یک مدیریت یکپارچه شهری را طراحی کنم. گفت اگر وزارت کشور، مجلس و دولت هم اجرا نکند، آقای انابستانی بود، مشهدی بود، سبزواری بود فکر میکنم؛ من اجرا میکنم. به او دادیم، نمیدانم اجرا کرد یا نه.
چشم انداز خوبلازم است، ببینید؛ ریزگردها، حالا در یزد هم زیاد داریم واقعا. باید مشکل ریزگردها را هم ببینیم. اینجا دانشبنیان است، اینجا شرکتهای دانشبنیان است. این اساس کار باشد. بدون آب، چشمانداز، اکشن پلن، ضوابط، مقررات، مدیریت، سیمای توسعهیافتگی و در نتیجه سرمایهگذاری در بخش گردشگری، IT، ICT، شهرکهای صنعتی، سلامت. تمام پهنههای سلامت را باید ترسیم کنیم. کجا؟ چگونه و در نتیجه با آمارهای صحیح، استراتژیها. حتما آمایش باید به طرح و پروژه برسد، به سند برسد. راهبرد را چه کسی میتواند استفاده کند؟ واقعا یک زمانی من مشاور برنامهریزی بودم، یک طرحی آوردند اینجا، توسعه روستایی. از دوستان ما هم بود، اسم نمیآورم، در داشگاه تربیت مدرس بودند. من آنجا ایراد گرفتم در شورای برنامهریزی توسعه استان. یک سوال کردم و گفتم آقای دکتر، گفت بله. گفتم این طرح را اگر برای مثلا استان ایلام هم انجام داده بودید، با یزد چه فرقی دارد؟ جوابی نداد. چیزی که من در آمایش دیدم، تقریبا همینطوری است. این طرح را برداریم و بگذاریم برای ایلام، آب از آب تکان نمیخورد.
ریزگردها، طوفان شن، محیط زیست، متدولوژی و سند نهایی، آیندهپژوهی و مساله آسیبشناسی طرحها را هم داشته باشیم. روی خودرو، هوشمندسازی خودرو، صنایع خودروسازی، اشتغالات، اشتغالات روستایی، گردشگری روستایی که واقعا بینظیر است اینجا. تمرکززدایی. من آن زمان افتخار داشتم که سال 1400 با دوستان دانشگاه یزد، آموزش عالی یزد 1400 را تهیه کردیم. واقعا سند خوبی است، مراجعه کنید در دانشگاه یزد و سازمان برنامه هست، باید باشد. آنجا بهعنوان قطب ملی؛ چون میدانید واقعا متوسط آن زمان سن استادان دانشگاه یزد از همه کشور پایینتر بود. جوانترین استادان در شهر یزد بود آن زمان و خیلی خوب کار میکردند، الان هم خوشبختانه رتبه خوبی دارد.
آمایش باید در شش گام تهیه شود، ضمن اینکه قبلش طرح تفصیلی سند آمایش سرزمین هم باید تهیه شود؛ نه فقط راهبرد. جهتگیری توسعه فضایی استان، الگوی کلان، شکلبندی نظام فضایی، حوزههای بخشی، الگوی تفصیلی، نقش مراکز سکونتگاهها و نظام اسکان، ساختار فضایی، نظام فعالیتها، مراکز زیست، مراکز فعالیت، روی پهنهها، استقرار طرحها و پروژههای ملی در یزد. شش تا گام برای آمایش پیشنهاد میکنیم. تخصیص اصلی، الگوی استقرار فعالیتها. گام دوم؛ استقرار نظام سلسله مراتب سکونتگاهی، توزیع خدمات اجتماعی، آموزش، سلامت، تامین اجتماعی در سطح کل منطقه، سطحبندی نظام خدمات در پهنه سرزمین، مراکز زیست، شبکههای اصلی زیربنایی، جمعبندی و تلفیق و در نتیجه محتوای فنی. سند باید محتوای فنی داشته باشد. عملکرد شهرها، صنعتی، خدماتی، بعضی جاها چندعملکردی هستند. ممکن است یک جایی بهاباد را بگوییم عملکرد محلی داشته باشد. یزد باید عملکرد ملی و فراملی داشته باشد. اینها را باید ببینیم و من اینها را ندیدم.
شهرهای مهم؛ منطقه شهری باید ترسیم شود. الگوی نظام روستایی، زیاد به رو روستا پرداخته نشده، همه اینها باید نقشه داده شود. مراکز سکونتگاهی، توسعه چندمرکزی که امروز در دنیا مد شده، نواحی خطر، حاشیه، قلمروها و محورهای توسعه کشاورزی. الگوی کشت؛ ما نمیدانم در یزد الگوی کشت داریم یا نه. چه الگوی کشتی ما باید در یزد داشته باشیم با توجه به آب؟ البته یک زمانی من این طرح جامع اشتغال یزد را کار کردم، گفتم واقعا من به یزدیها و خودم که نصف عمرم را در یزد بودم، افتخار میکنم. یک زمانی در یزد بچه ماهی پرورش میدادند در زمان آقای کلانتری، شمالیها میآمدند از اینجا بچه ماهی را میبردند شمال. این واقعا باعث افتخار است، با این آب کم. جاذبههای گردشگری، طبیعی، فرهنگی، زیرساخت، فیبر نوری، فرودگاه، بزرگراهها، شبکههای مخابراتی و در نتیجه نقشه. نقشه خودش حرف میزند. مناطق تخصصی، منطقه آزاد اگر داشته باشیم، تدوین طرحها و پروژهها، اولویتبندی در پنج سال اول، 10 سال دوم، طرحها اولویتبندی کنیم، برنامه عملیاتی دهیم. حالا من که مشاور هستم و این طرحها را میدهم، منابعش از کجا میآید؟ باید منابعش را بدهیم. یکی از ضعفهای طرحهای ما این است که طرح را تهیه میکنیم، خیلی ایدهآل و آرمانی، ولی منابعش را باید طراحی کنیم. این منابعش از کجا باید بیاید؟ نظام تجهیز منابع و حتی برنامههای بخشی، توسعه شهرستانها که عرض کردم. مهمترینش همین الگوی نظام اجرایی مدیریت، یکپارچه توسعه فضایی استان یزد و آخرش، نظام ارزیابی. دائما باید یکی نظارت کند. مثلا طرح جامع شهری را تهیه میکنیم. شهرداری که نباید خودش نظارت کند، از مسکن و شهرسازی یا شورای شهر باید نظارت کند. فرض کنید این زیاد ارتباطی ندارد با آمایش. نوعی روابط افقی و عمودی. ما طرح آمایش را تهیه میکنیم، چه کسی باید اجرا کند؟ در استانداری باید یک دبیرخانهای ایجاد شود. دبیرخانه تمام اینها را ابلاغ کند، نظارت کند، یک کسی مسئول شود، دو تا کارمند داشته باشد، روابط افقی و عمودی و بازخواست کند؛ تصویب، ابلاغ، اجرا و نظارت.
- فرمودید که شهرستانها را خیلی تفکیک نکنیم و استان نکنیم کشورمان را. در مدلی مثل ترکیه که نزدیک ما هم هست با جمعیتی معادل ما، مساحتی مثل ما، 80 تا استان دارد. این چطور میشود و آیا آنها هم این مساله را به چه شرکت دارند؟
واقعا ترکیه را ما مقایسه نکنیم با ایران. ترکیه زمان سلیمان 100 درصد، 80 درصد، 70 درصد تورم دارد. زمان اردوغان آمده یک مقداری کنترل کرده است. اصلا قابل مقایسه نیست با ایران. منابعی که ایران دارد، پتانسیلهایی که ایران دارد. ما الگو قرار نمیدهیم، ما کشورهای پیشرفته؛ آلمانها این کار را نمیکنند، اروپاییها این کار را نمیکنند. حالا کاری با آنها نداریم. ما استان شدنها، شهرستان شدنها، بخش کنیم، چه نفعی برای ما دارد؟ آیا مشکل ما حل میشود یا پرت منابع است؟ من عرض میکنم؛ ما یک اقتصاد پایهای داریم، یعنی صادراتی و یک اقتصاد غیرپایهای، مصرفی. اگر ما بیاییم این پولی که اینقدر هزینه میکنیم، 250 شهرستان را میکنیم 450 تا، بیاییم سرمایهگذاری کنیم در بهاباد، در ابرقو، فعالیت را ببریم، همان آمایش. این بهتر است که مدام تقسیم کنیم و تقسیم کنیم. به نظر من این درد است. من به آقای رحمانی گفتم، همه جا گفتم، مصاحبه کردم. واقعا مناسب نیست. بهترین الگو این است که توزیع مناسب خدمات داشته باشیم، تخصیص بهینه منافع داشته باشیم. ما الان هر چقدر من آمدم، هیچ مدلی من ندیدم که سازمان محترم برنامه تخصیص منابع کند. بر چه مبنایی شما تخصیص منابع میکنید؟ من سه تا مولف را عرض میکنم؛ جمعیت، مساحت، درجه توسعهنیافتگی؛ حالا با توجه به مزیت نسبی. ولی منابع ما از بین میرفت. خب اینها را بیایی تخصیص منابع کنیم، ما بیاییم سرمایهگذاری کنیم، فعالیت را ببریم آنجا. فاصله که وجود ندارد، امروز هم که با این موبایل و شبکهها و ارتباطات، با آن کتاب جامعه شبکهای که خواندید سه جلد را، تقسیم دیگر جواب نمیدهد. من معتقدم این درد ما نیست، در ما سرمایهگذاری است در بهاباد، ابرقو، در این تنگه رنکینگی که عرض کردم. نکنیم این کار را، واقعا نامناسب است. حتی امنیت اینها هم مشکل ایجاد میشود. واقعا جاهایی هستند که شهرستان شهرستان میکنیم، مشکلات رودررویی مردم هم هست متاسفانه. من اگر کارهای بودم، یک طرحی را میبردم مجلس؛ البته مجلسیها تصویب نمیکنند در عین حال که برای 10 سال توقف. پیشنهاد کردم به آقای وزیر کشور و گفتم این کار را نکنید، بروید به دانشگاه تهران، بروید طرح جامع تقسیمات سیاسی کشور را تهیه کنید، بر مبنای آن عمل کنید. آخر این بهتر است یا اینکه دو کارشناس بنشیند در وزارت کشور، مدام شهرستان شهرستان کند؟
- شما در بحثتان فرمودید کشورهای اروپایی امکاناتشان متمرکز نمیشود و پخش میشود و در ایران بیشتر متمرکز میشود، بهخصوص یزد. کشورهای اروپایی قاعدتا هم وسعتشان کم است و هم امکانات آب و باد و خاکشان مناسب است. مثلا هلند یک سیام وسعت ایران است، آلمان یک نهم وسعت ایران است، جمعیتش هم حدود ایران است. بنابراین قاعدتا من فکر میکنم این تمرکز در ایران، در استانهایش نسبت به اروپا متفاوت باید شود، چون تحلیل هزینهها فایده اگر کنیم، اگر ما خواسته باشیم کل امکاناتمان را مثلا در استان یزد پخش کنیم، هزینه خیلی بالایی خواهد داشت. و یک موضوعی هم فرمودید استانشدن، شهرستانشدن، اینها رو به افزایش است. اگر این رو به افزایش است، با آن متمرکزشدن تناقض دارد، یعنی این هم یک توضیح بفرمایید، ممنون میشوم.
از دیدگاه اقتصادی که شما میفرمایید، صرفهجویی ناشی از مقیاس، بله. اقتصاددانان میگویند هر جا تمرکز باشد، بیشتر جواب میدهد، ولی عدالت جغرافیایی چطور میشود؟ پهنه سرزمین چه میشود در عین حال؟ واقعا ما بیاییم سرمایهمان را بیاوریم در این شهر؛ خب این همان مهاجرت انجام میشود. من معتقدم ما نمیتوانیم زیاد، حالا هر الگویی هم بپذیریم. با توجه به محیط طبیعیمان، فرهنگمان، پهنه سرزمینمان یک مدل را طراحی کنیم در حقیقت. مدل ایرانی باشد. این را بیاییم پیاده کنیم، بدهیم مشاور قدر، مادر یا دانشگاهها؛ بیایند طرح جامع تقسیمات کشوری را برایمان تهیه کنند. وزارت کشور باید این کار را بکند. بر مبنای آن عمل کنیم، ولی الان سلیقهای است در ایران. بهترین راه این است که ما سرمایهگذاری آمایشی داشته باشیم، همین که عرض کردم، با الگوی مناسب همین طرحهای آمایش.
- من یک جا دیدم یک دانشجوی کارشناسی ارشد اگر اشتباه نکنم GIS[10] بود. دانشگاه یزد رفت ته و توی آن را درآورد که ببیند این رشته به درد میخورد یا نمیخورد، بعد برگشت پیش ما و گفت ما را ناامید کردند، یعنی این رشته روی هوا. این خروجی ایشان بود که رفت داخل و آمد بیرون. وقتی داخل دانشگاه این است، شما چه توقعی دارید که بعدا بیایند با دانشگاه همکاری کنند و مدیریت شود و برنامهریزی شود. ما داخل خودمان هنوز داریم میلنگیم. این رفت و دیگر ولش کرد. این را چیکار میخواهیم بکنیم؟
مشت نمونه یک خروار نیست. یک دانشجو یاد نگرفته؛ امروز رشتههای دانشگاهی را بدون GIS نمیشود خواند. GIS در دانشگاه تهران برای رشته لیسانس، فوق لیسانس، دکترایش را هم داریم. واقعا کارهای بسیار خوبی انجام میدهند. با GIS و اینها کارهای سیل و کارهای دیگر، بسته به دانشگاهش دارد. ممکن است دانگشاه آزاد یا پیام نور یا جایی بوده یا یک دانشگاه درست کار نکرده یا خودش یاد نگرفته؛ این ملاک نمیشود که یک دانشجو بلد نبوده، بنابراین رشته GIS به درد نمیخورد. اتفاقا یکی از رشتههای خوبی که امروز مورد نیاز مملکت است، همین GIS است که اخیرا فنیها هم رفتهاند این را گرفتهاند و SDI اسمش را گذاشتهاند، گفتند که سیستم مکانی در حقیقت، ولی همان سیستم جغرافیایی. ما الان در دانشگاه تهران، دانشکده جغرافیا اکثر گروه GIS با سنجش از دورمان، همهشان تحصیلات خارجی و از عمران آمدهاند، از منابع طبیعی آمدهاند و واقعا خوب هم دارند کار میکنند. همین بچههایی که جغرافیا هستند؛ چون رشتهاش را میدانید که مربوط به رشته جغرافیایی است و خوب دارند کار میکنند، ولی بستگی به دانشگاهش دارد. من نمیدانم، حالا بیاید بیرون و محرمانه بگوید کدام دانشگاه است، ملاک نمیشود. اگر من نویی بیسواد بودم، خودم کار
نکردم، زحمت نکشیدم، نمیشود گفت همه اساتید دانشگاه بیسواد هستند در عین حال.
[1] : جغرافیدان فرانسوی (1915-2005)
[2]:(polarize) قطبی کردن، به صورت دو قطبی در آوردن
[3] (special planning)
[4] (compact city)
[5] (land)
[6] (centrality)
[7] (decentralization)
[8] (Determinism)
[9] (Cost Breakdown Structure) که به معنی ساختار شکست هزینه می باشد.
[10] (Geographic Information System) به معنای سامانه اطلاعات جغرافیایی یا سیستم اطلاعات جغرافیایی است